Thursday, July 1, 2010
Tuesday, June 29, 2010
درگذشت

شبانگاه صدای التماس سکوت بغض آلود تنهاییم را در هم میشکند
و در این جدال دیر پایان
این جسم سراسر التهاب من است که مغلوب است
سرگشته از انتظاری پوچ و در اندوه مسافر
که اگر باز آید بر فرض محال
مرهمی باشد بر زخم نبرد که مرا از یاد نبرد
و تنها زخم است در خاطره جاری
حتی در خواب هم خاطره هست
و صدایت که با خاطرهها نسبتی دور و صمیمی دارد.
Monday, June 28, 2010
بیراهه
قدم میزنی و نگاهت نمیخواهد غروب آفتاب را مزه کند
صدایی از آن سو می آید که ورای دیدن است
و گهواره ها در پس کتاب قانون به دفاع از حق زن کسب روزی میکنند و کسی در انتهای راه
آنچه را دیده است که نادیده گرفته شد
ابتدای پایان را قسم میخوری که اینبار به علائم هشدار دهنده توجه کافی کرده ای
.
.
.
.
.
.
.
.
--------------------------------------------------------
.
.
.
.
.
.
.
.
--------------------------------------------------------
Subscribe to:
Posts (Atom)