
شبانگاه صدای التماس سکوت بغض آلود تنهاییم را در هم میشکند و در این جدال دیر پایان این جسم سراسر التهاب من است که مغلوب است سرگشته از انتظاری پوچ و در اندوه مسافر که اگر باز آید بر فرض محال مرهمی باشد بر زخم نبرد که مرا از یاد نبرد و تنها زخم است در خاطره جاری حتی در خواب هم خاطره هست و صدایت که با خاطرهها نسبتی دور و صمیمی دارد.
No comments:
Post a Comment